نقدی عامیانه بر سریال شهرزاد
تعطیلات نوروز فرصت مناسبی برای تماشای مجموعه ی شهرزاد بود.قبل از هرچیز باید اعتراف کنم کوچکترین دانش و تخصصی در زمینه فیلم و مجموعه های تلویزیونی ندارم و هرچه می نویسم از زبان یک دانشجوی ساده است که دست برقضا به مسائل فرهنگی مملکت علاقه مند است،همین!
شهرزاد مجموعه ای با محتوا است، دیالوگهای قوی و به یادماندنی،داستانی باور پذیر، جذاب و برخلاف بعضی از فیلمها ومجموعه های ساخته شده تاحدود زیادی غیرقابل پیش بینی و پیچیده دارد که ببیننده را به حال و هوای آن دهه ها می برد و مخاطب را برای دیدن ادامه ماجرا تشنه می سازد.
از نکات قابل ستایش و تحسین برانگیزاین مجموعه،طراحی صحنه بسیار ماهرانه ی آن می باشد که روند باورپذیرتر کردن داستان را فزونی قابل ملاحظه ای بخشیده است.البته همه اینها باعث نمی شود از بازیهای خوب،پردازش مناسب شخصیتهای داستان،فیلمبرداری قوی و روایت اجتماعی آن بگذریم.به نظرم شهرزاد تعریفی دوباره به شبکه نمایش خانگی بخشید و نشان داد این شبکه هم می تواند رقیبی جدی برای رسانه ی ملی باشد.
اما نکته ای بسیار ظریف در مجموعه که امیدوارم در آن تعمدی نبوده و مغفول مانده باشد،نمایش آشکارصحنه های دروغگویی وپنهانکاری فرزندان درمقابل والدینشان است! متاسفانه در صحنه های متعددی مشاهده می کنیم که شخصیت های اصلی و سفید مانند شهرزاد،به راحتی به پدر و مادرشان دروغ می گویند تا به مقصود برسند و اتفاقا با همین دروغ ها هم کارشان راه می افتد و اصلا روند داستان اینگونه نیست که این دروغ گویی را تقبیح و حتی اشاره ای کوچک به آن کند.
شاید حالا زمان آن رسیده تا تاملی دوباره در انتقال ارزش های اخلاقی به جامعه داشته باشیم زیرا اولین قربانی این تاثیرگذاری منفی، نسل نوجوان و جوان خواهد بود که شاید اگر نویسنده یا کارگردان تعهد بیشتری نسبت به مسئولیت سنگین خود در قبال جامعه و تبعات جبران ناپذیر غفلت های این چنینی احساس می کرد این نقیضه هرگز به چشم نمی آمد.عادی سازی دروغ گویی نه تنها بر نوجوانان تاثیر می گذارد بلکه متقابلا والدین و حتی سایر افراد جامعه را نسبت به هم بی اعتماد می کند. این در حالی است که سینمایی "جدایی نادر از سیمین" با وجود همه ی تفسیرهای سیاسی متفاوت، تقبیح دروغگویی و ارزش نهادن به صداقت را به زیبایی هر چه تمام تر به نمایش گذاشت که ماجرای داستان در نهایت بخاطر همین ارزش گذاری ها تغییر کرد.
..
میم شین
نوروز 95.