باورکن
"غروب جمعه"،
گاهی
همین
"نیمه شب"
است........
میم.شین
فروردین نودوهفت
باورکن
"غروب جمعه"،
گاهی
همین
"نیمه شب"
است........
میم.شین
فروردین نودوهفت
همه چیز را بردی،
اما سیگارت ماند و یک مشت گره کرده،
دندانهای زرد و به هم ساییده،
هر روز،
هفت نخ،
"مارلبرو" دلسوز تر از تو با من می سوزد!
میم.شین
شبهای سرد اسفند
کاش،
گاهی فقط یک درصد،فقط یک درصد احتمال بدهیم،باورها و تفکرات ما اشتباه است و
فقط یک درصد،فقط یک درصد احتمال دارد،
طرف مقابل درست بگوید!
میم.شین
پایان پاییز طلایی96
به گمانم "کر،بو"شده ام!
نه بوی دود می فهمم،
نه بوی عود،
نه بوی سیب،
نه بوی نارنج و
نه حتی عطر نان گرم...
آری من کر،بو شده ام!
از چند شب پیش،هر لحظه و هر جا تنها عطر"جیمی چو" به مشامم می رسد!
درست از وقتی که گرمای گردن تو را لمس کردم....
میم.شین
پاییز طلایی ۹۶
دامادمان گفت: کاش چشم و هم چشمی برعکس بود!
پرسیدم:یعنی چه؟
گفت: یعنی کاش هرکس زیادتی می دید،عکس آن عمل می کرد،رقابت در نقصان بیشتر،چه ساده زیستی زیبا و چه آرامشی پدید می آورد!
حکایت غریبی است،
با آنهایی که عاقلانه برخورد می کنی،احساسی جوابت را می دهند،
و
با آنهایی که احساسی مراوده داری،عاقلانه پاسخ گویت هستند!
میم.شین
شهریور 96
شخصا معتقدم اگر فردی متمایل به فهم مطلبی نباشد و به عبارت دیگر در فهمیدن مقاومت کند،
با تمام علم و دانشت نمی توانی چیزی را به او ثابت کنی! حتی اگر علامه ی دهر باشی.
.... بعضی مغزها با سیمان پر شده اند...
میم.شین
شهریور۹۶
محبوب من!
نمی دانم تقصیر چشمهایم بود یا زیبایی تو؟
.
.
.
.
اصلا چشمهای من یا چشمهای تو؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
البته که
، قلب ضعیفم مقصر بود!
میم شین
شهریور نود و شش