از ستارخان تا سیدخندان دقیقه ای بیش طول نمی کشد

وقتی سرم را به پنجره تکیه داده ام، درختان،تابلوها،پرچمها

برجها و آدمها،

همه با سرعت عبور می کنند ومن

در فکر تو هیچکدام را نمی بینم.

سیاهی ها و بدی ها محو و چراغها روشن می شوند.

چراغهایِ قرمزِ ترمزِ ماشین هایی که در ترافیک ایستاده اند

به سان رزهای سرخ،مسیر وصال تو را گلباران کرده اند.



هم دستی شهر با تو ستودنی است!





اوایل مرداد نود و پنج

میم شین